کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ

مشتِ پرزورِ خیال

بسم‌الله...

سلام!

+

روزهایی که باران می‌آید، تفاوت‌هایم با بقیه‌ی آدم‌ها معلوم‌تر می‌شود. 

اصلا روزهای بارانی، آدم‌ها را متفاوت می‌کنند. متفاوت‌تر از قبل.

آدم‌ها، توی روزهای بارانی نواهایی که گوش می‌دهند با هم بیش‌تر فرق می‌کند،

مکان‌هایی که برای رفتن انتخاب می‌کنند متمایزتر می‌شود،

حالات‌شان،

راه‌رفتن‌شان،

نگاه‌هایشان.

اصلا انگار روزهای بارانی، جای خالی را خالی‌تر می‌کنند. 

انگاری همه چیز آب می رود.

دلِ آدم تنگ‌تر می‌شود.

خاطره ها، پررنگ‌تر.

.

.

.

.

دستِ خالیِ ما و مشت پرزورِ خیال...



پ.ن:

خانه‌هایی که حیاط ندارند، ایوان ندارند، هشتی ندارند،

اصلا حق‌شان است که سهم‌شان از باران فقط نورِ برق و صدای رعد باشد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۷
فاء

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی