دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ
مشتِ پرزورِ خیال
بسمالله...
سلام!
+
روزهایی که باران میآید، تفاوتهایم با بقیهی آدمها معلومتر میشود.
اصلا روزهای بارانی، آدمها را متفاوت میکنند. متفاوتتر از قبل.
آدمها، توی روزهای بارانی نواهایی که گوش میدهند با هم بیشتر فرق میکند،
مکانهایی که برای رفتن انتخاب میکنند متمایزتر میشود،
حالاتشان،
راهرفتنشان،
نگاههایشان.
اصلا انگار روزهای بارانی، جای خالی را خالیتر میکنند.
انگاری همه چیز آب می رود.
دلِ آدم تنگتر میشود.
خاطره ها، پررنگتر.
.
.
.
.
دستِ خالیِ ما و مشت پرزورِ خیال...
پ.ن:
خانههایی که حیاط ندارند، ایوان ندارند، هشتی ندارند،
اصلا حقشان است که سهمشان از باران فقط نورِ برق و صدای رعد باشد.
۹۵/۰۸/۱۷