هرسال٬این روزها بود که رضایت نامه مشهد به دستمان می دادند و ما ذوق زده می شدیم..... به امام مهربانی که نور طلایی حرمش تا میدان شلوغ انقلاب شهر من هم می رسد...ولی دست من چند ماهی می شود به ضریحش نمی رسد....
+
تا که عطر تو میرسد به مشام عاشقت می شوند شب بو ها
باد ها می وزند و بی خبرند از پریشان هوایی قو ها
از ازل پایبند مردابند دل مرداب دیده ای دارند
چندتا از کبوتران بفرست که بپرسند از دل قو ها
زیر بال کبوتران حرم گنبدی از طلاست میدانم
که پریزاد های دریا را بعد عمری چه کار با جو ها
بال قو ها نمی رسد به ضریح تا کبوتر شوند توی حرم
تا بروبند از غبار درت خوش بحال تمام جارو ها
عطر گل رویت که می پیچد در شمال و جنوب می پیچد
خوانده مرداب فکر قو ها را چون تو خلیجی که فکر جاشوها
قلم از شوق موج می شکند که به عشق تو نیل بشکافد
می شکافد بی ید بیضا نیل ها را تمام پارو ها
دختران سیاه گیسو نیز خویش را نذر خوبی ات کردند
چند عاشق شبیه من داری شاعر از این سیاه گیسو ها
عطر روی گلت که می پیچد سنگ بر سنگ دیگر بند نیست
چند زنبور باز شک کردند توی جنگل به راه کندو ها
تر کنی لب فدای چشم توام تیغ بر هنجره چو اسماعیل
با دلی قرص عاشقت شده ام که شوم خال چشم زالو ها
چیده ای توی جاده ها امشب چندتا کرم کوچک شب تاب
باز بیرون زده اند از جنگل به هوای زیارت آهو ها
مست از عطر مهربانی تو میخورم به زائران ضریح
مست تر بی قرار تر از من هی بهم میخورند النگو ها
باد ها می وزند و می پیچند عطر شیرینی از مساحت شرق
بعد از این شعر بر نمیگردند خیل زنبور ها به کندو ها
اولا من در سلامت کامل به سر می برم فقط هوای گل آلود (!) تهران یه کم برام دردسر درست کرده...!
دوما( دوما از نظر دستوری غلطه! اینو از زبان فارسی یادمه ولی خب به هر حال دوما!) من قراره برا هر کدومتون یه خاطره بنویسم تو وبلاگم. هر کس می خواد براش خاطره بنویسم نظر بذاره که بدونم باید برا کیا بنویسم....