بسم الله...
سلام!
+
- تیتر یک پارادوکس است. -
کورتون، یک ماده ی عجیب است.
خودِ بدن هم ترشح ش می کند و می شود هورمونِ بخشِ قشریِ غده ی فوق کلیه، کورتیزول.
کارش افزایشِ قندخون بدن است. - به هر قیمتی -
کسانی که ام اس دارند، آلرژی دارند، پیوند شده اند، بعضا حتی سرطان دارند کورتون تراپی می شوند.
و این، بیمار را اذیت می کند.
مثلِ شیمی درمانی که درمان، از خودِ بیماری دردآورتر است.
کورتون تراپی، مسخره است. سیستمِ ایمنی را درب و داغان می کند، بیمار ممکن است ایست قلبی بکند و...
یک جورهایی انگار فقط سرِ بدن کلاه می گذارد.
من برای آلرژی ام کورتونِ موضعی و در دوز خیلی کم می گیرم. یک روز که تصمیم می گیرم سرخود(!) دارو را برگردانم به همان سرم نمکیِ قبلی، بازیِ دماغ م شروع می شود!
شما با کورتون دارید روندِ بیماری تان را کند می کنید. - به هر قیمتی -
به این فکر می کنم که شیوه های جدیدِ پزشکیِ، تا حدِ خوبی همه شان همین کار را می کنند. کند کننده اند نه درمان گر.
پ.ن یک:
دارم دوباره دری وری می گویم! کاملا در جریان م.
پ.ن دو:
پستِ تولدم همین دیشب به صورت کامل و با یک لیوان آب رویش توسطِ بلاگ بلعیده شد. من هم طبیعتا به صورت کامل بیخیال ش شدم!
شاید صرفا قسمتِ آخرِ شمعِ اول ش را یک وقتی گذاشتم این جا؛ چیزی راجع به نشانه ای که سحر برای تشخیصِ خنده ی از تهِ قلب م پیدا کرده...
پ.ن سه:
می دونی،
لپ تاپ رو روشن می کنم و تلگرام رو باز.منتظرم ازم معذرت خواهی کنی که نمی کنی.
روی اعصابمی؛ می فهمی؟
داری اذیتم می کنی؛ می فهمی؟
داره کم کم از دستت گریه م می گیره؛ می فهمی؟
پ.ن چهار:
اگه نگین دوباره فازِ غم برداشتم باید بگم حس می کنم دارم خودم رو کورتون تراپی می کنم...
موفقیت. - به هر قیمتی -
پ.ن پنج:
مشهد، حرم، ورودیِ باب الجوادتان...
هعی...
یک مشهد می شود ببرید من را...؟
+
بیست و هشتم دی ماه 94:
اَه غلیظ م را هل می دهم توی لیوانِ دم نوشِ نعنا و حالت تهوع م از بی شعوریِ بعضی را قورت می دهم.
حال م را به هم می زنند بعضی متظاهرین.
اَه.
دم نوش م هم کوفت م شد.
ترجیح می دهم هرچه زودتر خودم را از صف تان بکشم بیرون.
اَه..
+
لعنت به مدیر و سیستمِ آموزشی ای که برای بقای خودش بچه ها را رو به روی هم قرار می دهد...
+
دلِ پرم را فعلا آرام می کنم و می روم توی قرنطینه.
همین.