بسمالله...
سلام!
+
بامدادِ دیروز، فروشندهی آقای فرهادی دومین اسکار را نصیبشان کرد.
و راستش را بخواهید من اصلا خوشحال نیستم..
به چندین دلیل؛
اول:
از بین فیلمهای اصغر فرهادی، من گذشته و جدایی نادر از سیمین را به لحاظ ساختار داستانی بیشتر دوست میدارم. و منظورم فقط به لحاظ داستانیست نه اعتقادی، نه هویتی، نه ایدئولوژیکی.
من خوشحال نشدم از اسکار گرفتنِ فرهادی به خاطر "فروشنده" چون فروشنده فیلم خوبی نیست. فروشنده از نظر من پیشرفتی ندارد. فروشنده یک داستانِ از ابتدا اسپویلشده است. من توی دیدنِ فروشنده اصلا غافلگیر نشدم.
دوم:
من یک دختر هستم.
فروشنده، فیلمِ آزاردهندهایست برای من. هر دقیقهاش اذیت میکند مثل من ها را. شاید آقایان را اینقدر آزار ندهد.
سوم:
هدفِ فروشنده، "غیرت" است. و راستش را بخواهید اگر چیزی این روزها ضامن امنیت باشد همین است. کاش این مفاهیمِ بلند و عزیز را این شکلی برای مردم تبیین نکنند. رعنا، زنی که شما با او اشتراک احساسات پیدا میکنید و نسبت به او دلسوزی دارید، به یک مجرم رحم میکند و این عملش توسط بیننده تقدیر میشود.
کاش هنرمندهای ما، جامعهی ما، کمی دین را بیشتر دوست میداشتیم..
چهارم:
داورانِ اسکارِ امسال کاملا علیه رئیسجمهور جدید آمریکا عمل کردند.
و بخشی از این جایزه متعلق به دونالد ترامپ است!
داوران اسکار، امسال حسابی مخالفین ترامپ را تحویل گرفتهاند!
نشانهاش هم مقالهی روزنامهی گاردین که روز بعد از مراسم اسکار منتشر شد.
در مجموع من از اسکار گرفتنِ فروشنده خوشحال نشدم؛ اصلا.
راستش را بخواهید دوست نداشتم که نامِ کشورم با چنین فیلمی توی سالن اسکار برده شود..
پ.ن:
من چیزی از سینما نمیدانم. این نوشته هم بیشتر یک بیان احساسات بود تا خدای نکرده نقدِ فیلم!