کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
دوشنبه, ۸ بهمن ۱۴۰۳، ۰۲:۳۹ ق.ظ

ما را همه شب نبرد خواب

بسم‌الله...

سلام!

+

خراب یک نظر از چشم نیم‌خواب توایم

به حال ما نظری کن، که ما خراب توایم

 

سئوال ما به تو از حد گذشت، لب بگشا

که سال‌هاست که در حسرت جواب توایم

 

چه حد آن که توانیم هم عنان تو شد؟

همین سعادت ما بس که: در رکاب توایم

 

عتاب تو کشد و ناز تو هلاک کند

هلاک ناز تو و کشته‌ی عتاب توایم

 

عجب نباشد اگر از لبت به کام رسیم

که مست باده‌ی نازی و ما کباب توایم

 

ز مهر روی تو داریم داغ‌ها بر دل

ستاره‌ی سوخته از تاب آفتاب توایم

 

+

حرف‌هایی که در مغزم می‌روند و می‌آیند بی‌اندازه شدند.

فکر کنم یک زیارت تنهایی لازم دارم.

به آدم‌ها امیدی نیست. -باور کن این جمله را فاطمه-

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۱۱/۰۸
فاء

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی