بسمالله...
سلام!
+
خراب یک نظر از چشم نیمخواب توایم
به حال ما نظری کن، که ما خراب توایم
سئوال ما به تو از حد گذشت، لب بگشا
که سالهاست که در حسرت جواب توایم
چه حد آن که توانیم هم عنان تو شد؟
همین سعادت ما بس که: در رکاب توایم
عتاب تو کشد و ناز تو هلاک کند
هلاک ناز تو و کشتهی عتاب توایم
عجب نباشد اگر از لبت به کام رسیم
که مست بادهی نازی و ما کباب توایم
ز مهر روی تو داریم داغها بر دل
ستارهی سوخته از تاب آفتاب توایم
+
حرفهایی که در مغزم میروند و میآیند بیاندازه شدند.
فکر کنم یک زیارت تنهایی لازم دارم.
به آدمها امیدی نیست. -باور کن این جمله را فاطمه-