کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ب.ظ

عیدانه ای از شاهنامه....

بسم الله...

سلام!

+

" الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء " (1)

همانا شیطان نیاز را در شما عود می دهد و سپس به فساد امرتان می کند...

بد روزگاری شده آقا...

بد روزگاری...

نیازهامان به سقف آسمان رسیده و حاضریم به هر نحوی برآورده شان کنیم...

بچه تر که بودم نمی فهمیدم معنای این آیه را که :

" اولئک کالانعام؛ بل هم اضل "(2)

آن ها همانند چهارپایانند...

" بل هم اضل "

حالا هم نمی فهمم اما گاهی اوقات می بینم و حس میکنم معنا و مصداق هایش را...

در میان تمام اتفاقات دور و برم...

بد روزگاری شده...

+

اولین بار وقتی خواست از سیمرغ جدا شود پر را گرفت،و هنگام تولد رستم آتشش زد...

سپس دومین پر را گرفت، و هنگام نبرد رستمش با اسفندیار  سوزاندش...

و سومین پر...

سومین پر را گرفت اما...

اما نسوزاندش...

حتی هنگام مرگ رستمش...

اگر کمی دور و برمان را نگاه کنیم سومین پر را روی طاقچه ی خانه هامان پیدا می شود...

پری که سیمرغ می آورد...

حتی نگاه هم نکردیم گاهی که ببینیم پر سیمرغ را...

+

این شد پستی که چند ماهی فکر شده بود رویش...

خودم دوستش میدارم...

پ.ن:

(1): مصحف، بقره، آیه ی 268

(2): مصحف، اعراف، 179

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۲۶
فاء

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی