کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است


بسم الله... 

سلام! 

من می نویسم و می خوانم. خیلی می نویسم و می خوانم. 

از بچگی هم خوره ی به تمام معنای کتاب بوده ام و حرف هایم را بیشتر با در و دیوار و فضای خالی خانه می زدم. طبیعتا در و دیوار و فضای خالی هم اگر ناراحت می شدند نمی توانستند حرفی بزنند که من بدانم حرفم ناراحتشان کرده. 

کتاب می خواندم. همه جور کتابی. 

هنوز هم همین طورم. حالا وبلاگ هم می خوانم و مراقبم اینستاگرام عادت نوشتن را از سرم نیندازد. 

تمام اتفاقاتی که نوشتم دلیلی شد برای آن که نتوانم خوب حرف بزنم. 

بیشتر وقت ها آدم ها باید خیلی تلاش می کردند که لحن و حرکاتم را کنار هم بگذارند و حرفم را بفهمند. شاید برای خاطر همین نتوانم به یکی از آرزوهای بزرگم که معلم بودن است برسم. 

مهرخ می گفت نویسنده ها نباید خیلی خاص حرف بزنند و شاید اعتراض نکردن در و دیوار به حرف های من توی بچگی باعث شود هیچ وقت نویسنده ی خوبی نشوم. 

برعکس من فائزه خیلی خوب حرف می زند. هر چه قدر که حرف های من گنگ و به درد نخورند و خوراک ایجاد سوءتفاهم و این برداشت که خیلی مغرور بی شعورم، فائزه متین و آرام و شیرین حرف می زند. 

شاید اگر آدم فقط مجازی ای بودم و کسی حضوری حرفی با من نمی زد اوضاع بهتر بود. 

این روزهای آخر انتظارِ کنکور، جوان های به دردبخوری که تک تک و بی دلیل جلوی چشمم می روند، اعتکافی که بی دست آوردی می رود و این چیزها هیچ کدام توجیهی برای بداخلاقی نیستند ولی می توانند عاملش باشند. 

آدم ها را نمی فهمم و چیزهای بدیهی به نظرم را هم آن ها نمی فهمند. 

در را می کوبد و چشم غره می رود،جواب سلام نمی دهد، می گوید بار اولش که نیست و... 

من سوزن هایم را به خودم زده ام. از عدم توانایی برقرای ارتباط خودم هم خبر دارم. خودم هم می دانم که نمی توانم خوب حرف بزنم. بداخلاقی های خودم را هم می بینم. خراب کاری هایم را توی حرف های معمولی ام با آدم ها حس می کنم ولی بگذارید جوالدوزِ خواهران کوچک ترم را هم بهشان بزنم: 

خواهرانِ عزیزِ هم مدرسه ایِ کوچکترم، 

من هم یک دانش آموزم شبیه شما که شاید به حکم گردش افلاک چند سالی از شما بزرگ تر باشم. من اگر حتی فقط همان دانش آموزِ چند سال بزرگ تر هم باشم احترامم واجب است. 

چه کرده اید با معلم هایتان...؟ 

 

پ.ن:  

باید فائزه را بگذارم مسئول بخش روابط عمومی مستند. با این حالِ من کاری پیش نمی رود...

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۰
فاء