چالش هرم مازلو
بسم الله...
سلام!
+
آقای آبراهام مازلوی آمریکایی یک هرم معروف دارد. تئوری و نظریه ی آقای مازلو هم این است که تا قاعده های هرم در آدم محقق نشود نمی توان به اوج آن رسید. به علاوه باتوجه به شکل هرم تعداد آدم هایی که توی همان قاعده می مانند و به نوک هرم نمی رسند خیلی بیشتر از آن هایی ست که به راس هرم می رسند.
سال اول راهنمایی توی کلاس اجتماعی مدرسه تئوری آقای مازلو را جزء به جزء بررسی کردیم و جتی یادم هست که یکی از سئوال های امتحان پایان ترم مان که خیلی هم دوست داشتنی بود تطبیق یک مسئله با توجه به تئوری همین آقای مازلو بود.
هرمی که نیازها را تقسیم می کرد به نیازهای طبیعی و امنیت و محبت و در آخر خودشکوفایی. نیازهای طبیعی مثل آب و غذا و لباس و این چیزها توی قاعده ی هرم بودند و به همین ترتیب هرم بالا می رفت.
راستش آن روزها زیاد با این قضیه مشکلی نداشتم. به هر حال این یک نظریه ی ثابت شده بود.
کم کم که بزرگ شدم و گذارم افتاد به شهر امن شهدا، این هرم مازلو خیلی ذهنم را قلقلک می داد.
هرم مازلو می گوید تا وقتی امنیت تو تامین نشده، نمی توانی به خودشکوفایی برسی و همین ماجرا را عجیب می کند؛ این که یک سری از امنیت شان بگذرند و بروند و به خودشکوفایی برسند. اصلا روزه، گذشتنِ داوطلبانه از نیازهای طبیعی ست که طبق عقیده ی اسلامی منجر به خودشکوفایی خواهد شد. تئوری آقای مازلو این جا جواب نمی دهد.
هرم آقای مازلوی آمریکایی می گوید در یک کشور در حال توسعه من باید نگران طبیعت و حداکثر امنیت خودم باشم؛
من مدتی ست درگیر شهدایی شده ام که خودشکوفاییِ آقای مازلو را شرمنده ی خود کرده اند...