کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۷ ب.ظ

بیایید به "فکر" فکر کنیم + تمایل به کار


بسم الله...

سلام!

+

مدتی هست که بلاگ چند نفر از بچه های سمپادیِ جاهای دیگر کشور را می خوانم؛ دختر و پسر. دغدغه ها مشخصا فرق می کند ولی نقطه ی مشترک همه "معلم" است.

هدی آن روز برایم می گفت که در دانشگاه های خوب ینگه دنیا تضمین نسبیِ شغلی وجود دارد. مثلا دانشجوهای واترلوی کانادا می دانند که آخر دوره ی هر کدام شرکت اپل دو نفر را انتخاب می کند، مایکروسافت دو نفر را انتخاب می کند و مانند این ها.

بعد از خواندن بلاگِ این دوستان به این نتیجه رسیدم که بین مدارسی که من می شناسم فقط علامه حلی تهران برای دانش آموخته هایش فکر دارد، فضای کار دارد و کمی فکر فاز دانشجویی بچه هایش هم هست. و این قضیه آن قدر بچه ها را به مدرسه وابسته می کند که بعد از ده سال اقامت در آمریکا و درس خواندن توی پرینستون باز هم اولین مقصدشان بعد از برگشتن مدرسه ی چهارراه لشکر است.

من خیلی به تغییر فکر می کنم.

تا حالا شده فکر کنید تفکرات شما آدم ها را یاد حداقل یک دهه ی پیش می اندازد؟

من وقتی با کسی راجع به تغییر حرف می زنم و حتی از شدت هیجانم به لکنت می افتم، این حس را دارم.

ابتدای نوشته ام از معلم حرف زدم.

همیشه دلم می خواست نقشم خیلی  پررنگ باشد و آن وقت ها هم تا جایی که عقلم می رسید می فهمیدم آدم های پررنگ جامعه می توانند آدم هایی باشند که بیشترین اثر را روی خودم به عنوان یک عضو جامعه گذاشته اند:

معلم ها

نویسنده ها

مادر ها

ترکیبشان هم می شود یک خانمِ معلمِ انشا.

آمادگی خودم را اعلام می کنم برای معلمیِ انشا.

دلم برای دخترانِ اهل راهنمایی و دبیرستان می سوزد که این شکلی روزهایشان می گذرد. شاید به من مربوط نباشد ولی واقعا دلم می خواهد کارگاه های مدرسه به همان اندازه ی قبلی خلاق باشند.

حکیمی می گفت یادِ بچه ها بدهید آزاده باشند و فکر کنند. حق پذیر باشند. حتما کسی پیدا خواهد شد که نماز و روزه و حجاب یادشان بدهد.

هیچ کس نمی تواند اهمیت نماز و روزه و حجاب را کتمان کند ولی این بحث تفکر نکردن من را خیلی اذیت می کند. فکر می کنم یک ابزارِ قدرتمندِ دین مان را گذاشته ایم کنار. دینِ ما آن قدری قدرتمند هست که می گوید فکر کنید تا خودتان به اسلام برسید و شما می دانید توی دنیایی که هر قدرتی سعی می کند به هر نحوی تفکر را از مردم بگیرد یعنی چه؟ یعنی ما هیچ هراسی از قدرتِ ذهن آدم ها نداریم بلکه معتقدیم همین تفکر و نیروی فوق العاده ی فطرت طرفِ ماست توی این مبارزه.

خسرانِ بدی است عدم استفاده از این ابزارِ انسان ها.

درست است توی مدرسه ی ما آن قدر ها تضمینِ شغلی وجود ندارد اما من سودای معلمی را توی سر می پرورم و کفشِ آهنی هم پایم کرده ام برای تحقق این آرزو. حتی اگر ابلاغیه آمده باشد که مدارس سمپاد باید از نیروی حق التدریسی پاک شود!

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۳
فاء

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی