ته بندی
بسم الله...
سلام!
+
آدم باید ته داشته باشد. یک چیزی داشته باشد که پایش بایستد. خداوند از همان جا هدایتش می کند.
آدمی که ته ندارد، خط قرمز ندارد، به هیچ چیزی تا آخر تا پای جانش پایبند نیست خیلی ترسناک است. قابل اعتماد نیست.
یک چیزی باید باشد که نقطه ی اتکای آدم باشد.
غرب من را می ترساند؛
نه چون آدم هایش شراب می خورند و گاهی مست اند و روابط آزاد جنسی دارند و خیلی ارزش هایشان معنوی نیست.
نه چون نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند.
نه چون حجاب ندارند.
نه چون بعضی خداوند را هم قبول ندارند.
غرب من را می ترساند چون " ته " ندارد. چون خط قرمز ندارد. همه چیز می تواند بشکند، نقض شود، شکسته شود.
حر ته داشت. عبیدالله بن حر جحفی ته نداشت.
زهیر ته داشت. شمر ته نداشت.
حبیب...
خداوند با آدم پینگ پنگ بازی می کند. این را حسابی حس کرده ام. یعنی دقیقا توپ را می اندازد آن جایی که نمی توانی بگیری. آن قدر می اندازد که بالاخره یاد بگیری.
خداوند آدم را تعلیم می دهد، بعد امتحان می گیرد.
امان از امتحان خداوند.
بعضی آدم ها خیلی خوب اند. حرص آدم را در می آورد خوب بودنشان: حبیب بن مظاهر این شکلی ست. میثم تمار این شکلی ست. اصلا آدم کیف می کند امتحان دادنشان را می بیند.
دوست دارد خداوند هِی امتحان کند آن ها را و بنشیند پشتِ پلک تاریخ به تماشایشان.
آدم باید، حداقل " ته " داشته باشد.
این محرم به ته بندی برسم لطف بزرگی در حقم شده...