کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ

آسمان شک کرد..


بسم الله...

سلام!

+

این شعر را در شب شعر عاشورایی بزرگ شیراز شنیدم. و بسیار دوستش داشتم. شبیه آن شعر آقای برقعی پر از ظرافت است و مال آقای مهدی مردانی:

 

آسمان شک کرد اسماءِ پیمبر را شمرد

بعد از آن حتی پیمبر های دیگر را شمرد

او به چشم خویشتن می دید جانش می رود

زیر لب با بغض ردِ پای اکبر را شمرد

رد پای توست یا جدم کمی آهسته تر

باید عاشق بود و این قند مکرر را شمرد

دشمن از زیبایی ات تکبیر می گوید هنوز

کاش می شد این همه الله اکبر را شمرد

حاجیان کعبه ی چشمت تو را خواهند کشت

در طوافت می توان یک فوج خنجر را شمرد

چند ضربه کوفیان و چند ضربه شامیان ؟

می توان با زخمهایت کل لشگر را شمرد

چوب خط درد پر شد با حساب تیغ ها

قطعه قطعه زخمهای روی پیکر را شمرد

رشته ی تسبیح عمرم بودی و صد پاره ای

بعد تو با اشک باید ذکر آخر را شمرد ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۷
فاء

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی