کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
جمعه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ب.ظ

سامرایت غریب بود اما، کربلا را معرفی کردی...

بسم‌الله...

سلام!

+


تو با حسین (ع) فرق نداری، فقط کمی

نام‌ت غریب مانده میان غریب‌ها

آن‌قدر شعر از تو نگفتند شاعران
تا این‌که باز شد دهن نانجیب‌ها...


پ.ن:

همان یک باری که رفتم عراق، سامرا تازه آزاد شده بود از دستِ آمریکایی‌ها و زائران کم‌کم اجازه‌ی ورود می‌گرفتند. ما یکی از اولین کاروان‌هایی بودیم که تحتِ اسکورت و پشتیبانیِ بیش از پنج ماشینِ نظامی واردِ سامرا شدیم. ضریح نبود. یک صفحه‌ی مشبکِ چوبی که رویش مخملِ مشکی کشیده بودند و حاشیه دوزیِ زرد داشت. وارد که می‌شدی به دقیقه نرسیده، کنارِ محلِ انفجارِ بمب بودی که کم‌تر از چهارمتر فاصله داشت با محلِ ضریح.

سامرا، همان روز نشان‌م داد که شما و پسر و نوه‌تان اگر معرفی بشوید، چه خطری می‌شود برایشان.

آن معلوم‌الحال که آن به اصطلاح موسیقی را خواند مطمئن شدم.

باید بیش‌تر، از شما بدانم حضرتِ هادی (ع)




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۶
فاء

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی