حَدِّث
بسمالله...
سلام!
+
روزگارِ سختِ مکه بود و مدتی به رسولالله وحی نشدهبود.حرفهای تلخ هم شروع شده بود از طرفِ مشرکان. خدا سورهی ضحی را فرستاد:
بسم الله الرحمن الرحیم.
وَ ٱلضُّحَیٰ (۱)
سوگند به ابتدای روز - وقتی خورشید نورافشانی میکند. -
وَ ٱلَّیْلِ إِذَا سَجَیٰ (۲)
و قسم به شب، آنگاه که آرام گیرد.
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَیٰ (۳)
پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینهاش قرار نداده.
خداوند دلگرمی میآورد برای پیامبرش؛ توی روزهای سخت. که فکر نکنی ما تو را یادمان رفته ها. ما رهایت نکردیم...
وَ لَلْأَخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ ٱلْأُولَی (۴)
وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَیٰٓ (۵)
و خداوندت بهزودی به تو بخششی خواهدکرد که خوشنود شوی.
بعد از اینها خداوند یک چیزی یادمان میدهد؛ برای روزهای سختمان. برای روزهایی که ناراحتیم. برای روزهایی که دلمان گرفته.
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَـَٔاوَیٰ (۶)
وَ وَجَدَکَ ضَآلاًّ فَهَدَیٰ (۷)
وَ وَجَدَکَ عَآئِلاً فَأَغْنَیٰ (۸)
یتیم بودی، خدا پناهت شد.
شریعت نداشتی، هدایتت کرد.
تهیدست بودی، بینیازت کرد.
یعنی خاطراتِ خوبت یادت بیاید. ببین چه بود و چه شد...
فَأَمَّا ٱلْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ (۹)
وَ أَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلاَ تَنْهَرْ (۱۰)
و اما آیهی یازدهم؛
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ (۱۱)
حدِّث یعنی بازگو کن. این که به یادش باشی کافی نیست. بگو. زمزمهات باشد.
روزگارت سخت شده؟ روزهای خوبت را، خاطرههای شیرینت را بگو مدام...
🔸🔸🔸
من کلیدواژهها را، جملههایی را که یادآوریشان طعمِ خیالم را شیرین میکنند را، میزنم روی در و دیوارِ اتاقم. بارها نگاهشان میکنم. بارها و بارها و بارها...
گاهی بنشینیم برای خودمان نعمتهای خدا را بازگو کنیم...
پ.ن:
این روزها یک جملهای را چسباندهام جلوی جلوی چشمهایم. یکی از جملههایی که همین اواخر، یک آدمِ واقعی بهم زد و اصلا نمیدانم چرا اینقدر دوست دارم این عبارت را. هرچند که شاید لحظهی گفتنش یادآورِ خاطرهی خوبی نباشد..
" ممنونم،
که صبوری میکنی... "
کلی حالِ خوب دارد برایم همین یک عبارتِ دردناک که من را یادِ سمبادهزدنِ لثهام میاندازد ...
امروز،
درست وقتی که لازم داشتم باز کردم وبلاگت رو و این رو خوندم..
و انقدررر "رزق" م بود، که خواندن این پست هم باید بشود جزو همان نعمت هایی که باید بازگو شود!
ممنونم فاطمه.. ممنونم برای این واسطه ی رزق بودنت..