کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
شنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۴۲ ق.ظ

یکِ خردادِ عزیز

بسم‌الله...

سلام!

+

حدود یک ماهِ پیش ایمیلی از طرف بنیاد آمد.

ثبت‌نام کردم.

و واقعاً توقعی نداشتم از شرکت در برنامه‌.

یک‌شنبه ساعت ۱۰ صبح پیامک بنیاد آمد که تشریف بیاور و کارت‌ت را تحویل بگیر!

(این بار، از آن دفعاتی بود که لذت یک چیز این قدر می‌چسبید به جان‌م. کارت را با هیچ توصیه‌ و واسطه‌ای نگرفته بودم.)

+

چهارشنبه، ۱ خرداد رفتم حسینیه‌ی امام خمینی(ره).

زود رفته بودم و برای نشستن حق انتخاب نسبتاً گسترده‌ای داشتم؛ روی صندلی، کنار ستون و...

نشستم جایی که به‌ترین زاویه را داشته باشد. - هرچند ۴ ساعت نشستنِ مداوم جایی که پشتی ندارد سخت بود.-

رفته بودم که فقط تماشا کنم.

فقط نگاه کنم و تصویرها را به خاطر بسپارم.

رفتم که نگاه‌م برای یک سال منور شود.

و شد...


پ.ن یک:

بله!

در یکی از مهم‌ترین دیدارهای زندگی‌م عینک‌م را جا گذاشتم خانه و کل مراسم چشم چپ‌م را بسته بودم و سعی داشتم با چشم راست‌م ببینم!

پ.ن دو:

عجب روزی شدی ۱ خردادِ عزیز.

عجب روزی!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۰۴
فاء

نظرات  (۱)

خوش به سعادتتون؛ حتی بدون عینک!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی