کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۵۰ ب.ظ

جدی گرفتن یا نگرفتن؛ مسئله این است

بسم‌الله...

سلام!

+

موقعیت‌های زیادی پیش می‌آید که در آن‌ها از خراب شدنِ جدی‌ترین چیزها و اتفاقات خنده‌ام بگیرد جای این که برایش غصه بخورم. و راست‌‌ش به نظرم این مسئله هیچ منافاتی هم با میزان تعهد فرد برای یک کار ندارد.

اما امان از روزهایی که اتفاقِ برعکس‌ش می‌افتد. روزهایی که برای عالم و آدم بدون دلیل نگران می‌شوم و مستاصل. سیستم شناختی‌م متوجه است که نگرانی دلیلِ منطقی‌ای ندارد و همین باعث می‌شود به قضاوت‌های خودش در تعیین حال‌م هم شک کند و حجم نگرانی‌ها را بیش‌تر.

روزهایی می‌شود که نگرانِ خواهرزاده‌ی یکی می‌شوم و کمی دور و برم دست و پا می‌زنم بلکه احساس کنم کاری انجام داده‌ام.

روزهایی می‌شود که نگرانِ زندگیِ تنهایی دیگری جایی دور از خانواده‌اش می‌شوم.

روزهایی می‌شود که نگرانِ اتفاق افتادنِ محالات می‌شوم.

اما از همه‌شان بدتر نگرانی برای چیزی است که نمی‌دانی چیست...

فقط دل‌آشوبه‌ای توی وجودت هست که نمی‌دانی باید باهاش چه کار کنی و تنها کاری که می‌کند این است که کارایی و بازده‌‌ت را می‌گیرد.

بعدها، یک روزی باید به دنبالِ منشا این نگرانی‌های ناگهانیِ مداوم برای همه چیز و هیچ چیز بگردم.

و این روزها باید کمی ایمان‌م را قوی‌تر کنم که همه چیز دستِ من نیست و نقشِ من فقط درست انجام دادنِ کارِ خودم است و بعد از آن به من مربوط نیست.

باید جایی که ایستادم را مهم‌ترین جای عالم بدانم و مرکزِ آن.

جدی گرفتن و نگرفتنِ زندگی هم یکی دیگر از آن چیزهایی است که باید نقطه‌ی تعادل‌ش را پیدا کرد.


+

گفت:" می‌دونی مشکلِ ما چی‌ه؟"

گفتم:"چی؟"

گفت:"ما محبت ندیدیم. وقتی یه ذره محبت می‌بینیم، دیگه چیزی رو نمی‌بینیم. مشکلِ خانواده‌ها همین‌ه که بچه‌هاشون رو با یه کیسه‌ی خالی از محبت رها می‌کنن توی جامعه و بعد از اون ما به اولین کسی که یه ذره محبت بریزه توی کیسه‌مون دل می‌بندیم. سرشار از مهر که نباشیم، انتخاب‌هامون مشکل پیدا می‌کنه."

راست می‌گفت...

برای خودم توی یادداشت‌هام می‌نویسم:

اگر روزی بچه داشتی، سرشارش کن از محبت؛ وگرنه روزی می‌رسه که خودت هم از تصمیم‌هایی که بعد از محبت دیدن می‌گیره و آدمی که به‌ش تبدیل می‌شه تعجب می‌کنی. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۰۸
فاء

نظرات  (۲)

بسم الله
سلام 
سعیم رو دارم میکنم که به یادداشتت برای بعدهات ، الان عمل کنم تا بعدهام تعجب نکنم ولی مطمعنم بعدهام پر از این تعجبهاست .
پاسخ:
سلام :)
کلاً که تصمیم‌های بچه‌ها به خاطر متفاوت و متنوع بودن جامعه تعجب‌آور می‌شه برای مربی‌ها ولی یه وقت‌هایی تصمیم‌های یه نفر برای خودش هم عجیب می‌شه و این‌جاست که شگفتی‌آوره..
خدا حفظ کنه بچه هامون رو از گزند فتن اخر زمان و از کوتاهی های ما بزرگترا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی