کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۵ ق.ظ

محرم دارد می آید..

بسم الله...

سلام!

+

کسی که خورش فسنجان خورده باشد بعد از مدتی دیگر نمی تواند همبرگر بخورد. کودکی که درایت مادرش نمک خورَش نکند تا آخر عمر نمک پاش سر سفره اش نمی آید. همین گزاره ها نشان می دهد ذائقه مسئله ی بسیار مهمی در انتخاب مصرفی های روزانه ی ماست.

اوایل اصلا برایم عجیب بود که چرا چهره ی پدر با شنیدن آهنگ های پاپ که گاهی از رادیوی ماشین پخش می شدند درهم می رفت. مثل این که بوی بدی شنیده باشد. فکر می کردم مشکل شخصی دارد با خواننده. ما توی ماشین و خانه فقط قرآن گوش می دادیم و گاهی موسیقی سنتی. در این مورد آخر هم پدر خیلی حساس بود و همه چیز نمی توانست گوش بدهد.این که می گویم نمی توانست منظورم واقعا این است که نمی توانست! نه این که نخواهد. چند سال اخیر پدر همه جور قرآنی هم نمی تواند گوش بدهد. وقتی رادیو و تلویزیون صدای قرآن خواندن نمایشی بعضی از قرای جوان را پخش می کند آرام آرام لب هایش را می جود که برای چه با کلام خدا بازی می کنید..

پدر حق دارد. از بچگی رفعت و منشاوی و مصطفی اسماعیل گوش کرده. از بچگی زمزمه ی لب هایش روزها یک نوار عبدالباسط بوده که بتواند کاملا شبیه ش بخواند.

چند وقت پیش، شاید حدود دو سال پیش بود که با یکی از آشنایان وبلاگی زیر یک پستی بحث کردم. بحثمان حول موضوع موسیقی بود. من آن روز خیلی بی طرفانه بحث نکردم با ایشان اما چند ماه قبلش تا همین چند روز پیش داشتم به حرف هایشان فکر می کردم. همان احساسی که از اول نسبت به موسیقی رپ، جاز و راک داشتم را اخیرا راجع به موسیقی پاپ هم پیدا کرده ام. سرم با شنیدنش درد می گیرد و اعصابم از زیادی صدای سازهایی که اصلا قادر به تفکیک شان نیستم تحریک می شود و عصبی ام میکند. گاهی، دیگر شعر چه شعری باشد و آهنگ چه آهنگی که بتوانم یکی شان را تا آخر گوش بکنم. طی سال گذشته آهنگ پاپی را یادم نمی آید که دو بار گوش داده باشم.

 

یکی دیگر از آشناهای وبلاگی می گفت آدم ها را می توان از روی لیست آهنگ های بیشتر پخش شده ی گوشیِ تلفن همراهشان شناخت. Most played هایم را نگاه می کنم:  راز روشن، ماه و ماهی، شهر مجروح، خواب های طلایی، پایداری، به سوی تو، بی قرار، پرده نشین و دو سه تا از مدح های هیئت میثاق با شهدا.

چیزی که باعث شده این آهنگ ها را بیش از پانصد بار گوش کنم غلبه ی متن است بر موسیقی. البته اگر خواب های طلایی را فاکتور بگیریم. چیزی که باعث شده آهنگ های جدید آقای حامد زمانی را نتوانم گوش کنم غلبه ی بی حد و حصر موسیقی الکترونیک است بر شعر. هربار راز روشن را گوش کردم یک نکته ی جدید توی شعرش پیدا کرده ام. فکر می کنم از شهید آوینی خواندم: " تا وقتی یه موسیقی رو گوش بدید که متن به آهنگ و ریتم غالبه."

سه سالی می شود نمی توانم هر مداحی ای را گوش بکنم. مداحی هایی را که صدای میاندار شورش را درآورده توی حسین حسین گفتنی که بیشتر شبیه صدای درامز است وقتی می شنوم گوشم درد می گیرد. آرام آرام لب هایم را می جوم. حتی یک بار به راننده گفتم ضبطش را خاموش کند.

محله ی ما پر از هیئات مذهبی است ولی چیزی که دو سال است هر شب مرا می کشاند تا پل مدیریت مدح های سالم و رعایت حال محرم است توی هیئت میثاق با شهدا. جایی که آن قدر ها شور نمی گیرد. جایی که می توان زمزمه هایش را گذاشت توی گوش و بارها شنیدش... بعضی جاها باید یادآوری کرد محرم است. ما عزاداریم.

خدا خیر بدهد به شاعر مدح ها، به آقای میثم مطیعی، به مسئول سایت هیئت.

پدر را کم کم درک می کنم وقتی موج رادیو را عوض می کند و چهره در هم می کشد.

بعد از آن که به حق بودن حرف های آن آشنای وبلاگی اول رسیدم رفتم بلاگش که بگویم حق با او بوده و من کمی جانبدارانه حرف زدم که دیدم نظرات همه ی پست هایش را بسته. شاید هنوز این جا را بخواند: حق با شما بود.

چهل روز مانده تا محرم و من فکر می کنم از الان باید شروع کرد آمادگی برای محرم را. هر چیزی را نشنید، هر چیزی را ندید، هر چیزی را نخواند. باور باید کرد که ورودی هایی که ما به خوردِ خودمان می دهیم رابطه ی تنگاتنگی دارد با توانایی دریافتمان از اتفاقاتی که دور و برمان می افتند.

من توی پست جادوی ادبیات معیارهایم را برای یک مراسم مذهبی خوب گفته ام. حالا پیشنهادهایم از کارها و مکان ها و صوت ها :

مجموعه ای از سخنرانی ها و مدح های سال های اخیر هیئت میثاق با شهدا به صورت کامل و با کیفیت خوب توی سایتشان هست و لینک سایتشان هم توی لینک ها هست. متن مداحی هم برای دانلود همان جا هست. البته که می توان امسال هم ازشان انتظار یک مراسم سالم را داشت. محل مراسم شان هم مسجد و محوطه ی پردیش برادران دانشگاه امام صادق است. زیر پل مدیریت.

زیارت ناحیه ی مقدسه زیارتی ست که توی مفاتیح الجنان پیدایش نخواهید کرد اما حتما یک بار بخوانیدش. عجیب است؛ عجیب... می توانید عنوانش را گوگل کنید و پیدایش کنید.

به دوستانِ دانش آموزم اکیدا توصیه می کنم هیئت دانش آموزی راه بیندازند. یکی از جاهایی که حسرتش امسال محرم روی دلم است هیئت حضرت زینب دبیرستان مان است. جایی که مداح بودیم، میاندار بودیم، سخنران بودیم، خادم بودیم، بانی بودیم، سیم کش بودیم حتی... اگر مدرسه تان یک هیئت تماما دانش آموزی ندارد حتما به فکرش باشید. جایی بسازید که وابسته به هیچ واحدی توی مدرسه نباشد. خودتان مدیریت ش کنید. برایش شعر پیدا کنید، صدای خوب پیدا کنید که بخواندشان، سیرِ موضوعی بنویسید، مقتل بخوانید، صبح ها نان و پنیر درست کنید برای مهمان هایتان و به خودتان افتخار کنید که چنین جمعی دارید... به خواهران کوچکترم توی دبیرستان فرزانگان هم باید بگویم قدر هیئت را بدانید. اصلا اصلا اصلا نگذارید پای کسی به جز خودتان باز بشود به هیئت. وابسته نکنید هیئت را. مداحی هیئت را به هیچ عنوان نسپارید به کسی جز خودهاتان. حتی اگر محمود کریمی را آوردند برایتان! تا حد امکان از سخنرانی که فضای فرزانگان را نمی شناسد پرهیز کنید. خداوند خودش مراقب شما و هیئت حضرت زینب هست .

 

برنامه ی امسال هیئت هنر را نمی دانم ولی هیئت هنر یک مراسم متفاوت داشته هر سال. کاری که به دست فارغ التحصیل ها و دانشجویان هنر انجام می شود و نیمه ی دوم محرم است. وقتی که همه ی مراسم ها تمام شده اند هیئت هنر پا می گیرد. تکیه ی مراسم شان جای باصفایی ست. یک شب امتحانش فرصت این را بهتان می دهد که ببینید چه طور دانشجوها چیزهایی که یاد گرفته اند را می آورند توی کار. محل مراسم شان حیاط دانشگاه هنر است. خیابان ولی عصر، تقاطع بزرگمهر.

ماه به روایت آه، پدر عشق و پسر، سقای آب و ادب، لهوف، توجیه المسائل کربلا، تاملی در نهضت عاشورا، آفتاب در حجاب و انسان 250 ساله خوب کتاب هایی هستند.

عربی تمرین کنید و نهج البلاغه بخوانید. عربی بخوانید که سوز و غربت کلمات را بفهمید. حماسه ی عاشورا معلول غربتِ مدینه است.نامه ی سوم نهج البلاغه را بخوانید که سند سرزنش آمیزِ امیرالمومنین را ببینید برای شریحِ قاضی که حکم شرعیِ عاشورا را داد.

من یک روسریِ مشکیِ ساده ی ساده دارم که دلم می خواهد همیشه با آن بروم مراسم و یک مانتوی مشکی که هیچ جای دیگری نمی پوشمش جز همین روزهای پیشِ رو.

پیشنهاد مخصوص: یک شال سیاه داشته باشید که اشک هایتان را باهاش پاک کنید. هر سال هیئت هنر روزهای اول شال عزا دارد.فروشگاه اینترنتی محیا هم همین طور.  تسبیح و جانماز خاص تان همیشه محرم ها همراهتان باشد و نمازِ این چند وقت را تمرین کنیم اول وقت بخوانیم.

محرم دارد می آید ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۵
فاء

نظرات  (۲)

Most played های من سرود ملیای مدرسه است البته اون موقع که آهنگی گوش میدادم. 
مطمئن نیستم حال و هوای محرم امسال مدرسه چه جوریه همیشه دوست داشتم بعد فارغ التحصیلی محرما برم مدرسه ولی الان مطمئن نیستم چیکار میخوام بکنم
پاسخ:
من هم خیلی دوست داشتم که برم.نمیدونم برنامه ی امسال چیه واقعا. .
محرم و صدای روضه خون مدرسه..
فکر خوبه تجدید خاطرات شیرین و سیاه(شبیه خرما) امیدوارم صدای خاطراتتون باشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی