کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۴۸ ب.ظ

اولین خروجی

ماجرای هفت قوم

فاطمه رحمانی

بسم‌الله...


برای هدایت‌مان رسول فرستاد.


گفتیم که رسالت مصادیق و معانی‌ای در عالم دارد؛ وقتی معنا را درک کردیم آن وقت می‌رویم و دنبالِ مصداق‌ش در عالم می‌گردیم. درست شبیه کاری که سلمان فارسی می‌کند. " آب کم جو، تشنگی آور به دست" طور...


جلسه‌ی گذشته از احوالاتِ کلیِ سوره گفتیم. سوره‌ای سخت برای رسول‌الله (ص). کمی از فضاسازی‌های خداوند را دیدیم و قرار گذاشتیم این بار ماجرای هفت قومِ این سوره را بخوانیم؛ برای عبرت گرفتن‌مان. 


• با قومِ اول شروع می‌کنیم.

ماجرا را در آیه‌ها‌ی ۲۵ تا ۴۹ می‌توانیم دنبال کنیم:


۲۷: در این آیه قوم حضرت نوح(ع) به دعوت ایشان سه اشکال می‌گیرند و در سه آیه‌ی بعدی جواب اشکال‌ها داده می‌شود. – از " ما نراک الا بشرا مثلنا " اشکالات را دنبال کنید. - 

مسئله‌شان با حضرتِ نوح(ع) را می‌بینید؟!

این که تو پیام‌بری یک مسئله است برایشان و قابل پذیرش. چیزی که آزارشان می‌دهد این است که چرا مستضعفانِ جامعه دور و برت را گرفته‌اند؟!



۳۱ : تواضع نوح(ع)‌را می‌رساند؛ این که پیام‌بر هم شدی یادت باشد او همه‌کاره است.

و خداوند که در شش‌امین آیه‌ی سوره‌ی انفطار می‌گوید: " یا ایها الانسان، ما غرک بربک الکریم؟"



۳۸: خیلی وقت‌ها می‌شود که کارهای اولیای خداوند را نمی‌فهمیم و به نظرمان بی‌منطق می‌آید. حتی اگر گاهی به بی‌دلیل بودن‌ش فکر می‌کنیم، مراقب باشیم نکند یک وقتی مسخره‌شان کنیم. که خداوند شخصا مسخره‌مان می‌کند؛ مسخره‌کردنی!!



۴۰ (مرحله‌ی شروع عذاب) : برای تفسیر قسمت" وَ فارالتَّنُّورُ " دو نظر وجود دارد 

۱. منظور جوشیدن آب از داخل تنور است 

۲.کنایه از شدت غضب خداوند است



۴۱ : حضرت نوح(ع) برای به حرکت درآوردن و پهلو گرفتن کشتی‌اش از نام مبارک معبود کمک می‌گیرد که نشان می‌دهد شروع هر کاری با نام او باعث برکت و عدم خسران کار می‌شود.

" بسم الله مجریها و مرساها "...



۴۲ : حضرت نوح(ع) به پسرش که در حال غرق شدن بود می‌گوید "پسرم، از کافران نباش " که نشان می‌دهد او از کافر بودن پسرش اطلاع نداشت و پسرش تظاهر به ایمان می‌کرد و در واقع منافق ‌بود.



۴۷ : دعایی زیبا یادمان می‌دهد "رَبِّ اِنِّی اعوذُ بِکَ اَن اَسئلَکَ ما لیسَ لی بِهِ عِلم"

خداوند، 

چه‌قدر وقت‌ها هست که از تو چیزهایی می‌خواهم که نسبت به آن‌ها جاهل‌ام..

از آن‌ها به خودت پناه می‌آورم...



• ماجرای دوم، ماجرای قوم عاد است؛ قومِ حضرتِ هود (ع).

آیات ۵۰ تا ۶۰ سوره را دنبال کنیم: 


مسکن قوم عاد از حدود عمان تا بلاد حضرت موت و بلاد یمن بود. قومِ اذیت‌کنی بودند و پیام‌برشان را تا می‌توانستند زجر دادند..


"کذبت عاد": چه ظلمی بالاتر از این به خودشان...؟

قومی بهره‌مند؛ آب‌های گوارا، میوه‌های گوناگون،قامت های رشید و بدن‌های قوی.

نمونه‌ای از تمدن‌شان در جای دیگری از مصحفِ شریف آمده:

" ارم ذات العماد،التی لم یخلق مثلها فی البلاد"


مراحل عذاب‌شان: 

۱. کم شدن باران در ۳ سال متوالی و ایجاد قحطی 

۲. به دلیل تکبر از نیروی خود،ناتوان ترین موجودات یعنی مورچه ها بر آنها مسلط شدند؛تا جایی که اشراف قوم به کوه ها پناه بردند... 

۳. باد ها و طوفان های شدید با خود رمل های بسیار آوردند به طوری که تپه هایی از رمل درست شد. 

در این جا حضرت هود(ع) هشدار دادند که عذاب شدید دارد آغاز می‌شود. 

" انا ارسلنا ریحا صرصرا" :شروع عذاب 

۴. عذاب شدید آغاز شد، این عذاب از چهارشنبه‌ی آخر ماه صفر تا چهارشنبه‌ی بعدی آن ادامه پیدا کرد. بادی سرد و بسیار شدید... 


" فی یوم نحس مستمر "

با دوام بودن نحوست در این جا به این اشاره دارد که عذاب تا یک هفته ادامه داشت.

• شخصیتی که این هفته معرفی‌شان کردیم یک سخن‌رانیِ مفصل دارند راجع به همین قضیه‌. مراجعه کنید به کتاب پانزده گفتارشان و قسمتِ "دفاع از سیزده"


و ماجرای این قوم بعد از ۵۰۰۰ سال:

در زمان مهدی عباسی، برای رسیدن به آب چاهی کندند. بعد از تلاش بسیار و صرف هزینه‌ی زیاد، به سنگ بزرگی برخوردند و با کنار زدن آن سنگ، باد شدیدی وزیدن گرفت و آن‌هایی که پایین بودند مرده‌هایی افتاده دیدند که بدن هایشان مانند خاکستر، با کوچک‌ترین اثری به هوا می‌رود.

برای یافتن هویت آن‌ها نزد امام موسی بن جعفر(ع) رفتند و ایشان بسیار گریسته و سپس فرمودند :این‌ها بقایای قوم عاد است... 



• قومِ سوم قوم ثمود است که قصه‌شان از آیه‌ی ۶۱ تا ۶۸ آمده: 

از بازماندگان قوم عاد بودند که در بلاد حجر زندگی می‌کردند؛ آن‌ها طایفه‌ای از اعراب بودند که مرکز قوم‌شان بین حجاز و شام بود. وجه تسمیه‌ی اسم‌شان نیز به نسبت‌شان به ثمود که از فرزندان سام نبی(ع) و از نوادگان حضرت نوح(ع) می‌باشند برمی‌گردد. 


حضرت صالح(ع): خداوند تعالی حضرت صالح(ع) را که فردی از خود آن‌ها بود (اخاهم صالحا) در سن ۱۶ سالگی به پیام‌بری بر می‌گزیند و ایشان تا ۱۲۰ سالگی در آن قوم به دعوت می‌پردازند. 

بت‌پرست بودند و ۷۰ بت داشتند.


۶۲: زمانی که حضرت صالح(ع) برگزیده شدند ایشان را نپذیرفتند و به ایشان گفتند که اگر تو از طرف خدا آمده‌ای باید ملک می‌بودی ،تو که از کودکی نزد ما بودی برای چی باید پیام‌بر باشی در حالی که افراد از تو مسن‌تر و با تجربه‌تر وجود دارند و بعد هم تو تنهایی و اسم و رسمی نداری. باید یکی از اشراف‌زادگان پیام‌بر می‌شدند.


یعنی یک وقت‌هایی این‌قدر از بهانه‌گیری‌های این اقوام حرص‌م می‌گیرد! خب اگر پیام‌برتان فرشته بود، خودِ شما به بهانه‌ی این که شبیه‌تان نیست و مقتضیات‌ش با شما فرق می‌کند، از زیر اطاعت‌ش درنمی‌رفتید؟!

بگویید حرص‌مان گرفته که تو آمده‌ای و می‌گویی راهی به‌تر از آن چیزی که تا به حال طبق‌ش زندگی‌مان را چیده‌ایم و جواب هم می‌داده وجود دارد! 

عبارات‌شان را ببینید؛ " مرجوا قبل هذا "

ما به تو امید داشتیم صالح! اگر دست از این کارهایت برمی‌داشتی آدمِ به‌دردبخوری می‌شدی!


حضرت صالح(ع) ۱۲۰ سال قوم خود را دعوت کرد و ایمان نیاوردند. ایشان به قوم خود پیش‌نهادی کردند.( ماجرای معجزه‌ی درخواستی یادتان هست؟) 

همان‌طور که می‌دانید ماجرا طوری پیش رفت که قوم ثمود تصمیم به کشتن شتر گرفتند تا بتوانند از آب چشمه به طور کلی استفاده کنند. – فعقروها.. -

حضرت صالح(ع) با دیدن شرایط هشدار داد که ایمان بیاورید و توبه کنید وگرنه عذابی بزرگ در انتظارتان است... 



۶۵: مهلت آن‌ها برای ایمان آوردن سه روز بود. گفته‌اند این مهلت برای این بوده که هم‌راهانِ حضرت صالح(ع) شهر را ترک کنند.



• قوم حضرت ابراهیم(ع)، قوم بعدی است. آیات ۶۹ تا ۷۶ :

ابتدا کمی محورهای این قسمت را بررسی کنیم:


۱- بشارت یافتن ابراهیم(ع)

الف)صاحبِ فرزند شدن

ب)زمینه‌چینی برای هلاکت قوم لوط(ع)توسط فرشتگان نازل شده(رُسُل)


*حضرت ابراهیم(ع) و حضرت لوط(ع) هم‌عصر بودند.در واقع می‌توانیم بگوییم حضرت لوط(ع) پیام‌برِ تبلیغیِ حضرتِ ابراهیم(ع) بوده‌اند.


۲- بشارت یافتن هم‌سر حضرت ابراهیم(ع)

الف)به طور صریح گفته نمی‌شود منظور از فرزند، اسحاق نبی است یا اسماعیل نبی.

ب)با توجه به آیات بعدی و سیاق آیات این طور استنباط می‌شود که مقصود حضرت اسحاق(ع)است.


۳- بگو مگوی حضرت ابراهیم(ع) برسرِ عذاب قوم لوط(ع)

در این جا حضرت ابراهیم(ع) تقاضای عفو دوباره‌ی قوم حضرت لوط(ع) را دارند که باتوجه به حتمی شدنِ عذاب امکان بازگشتی وجود ندارد.



و حالا نکات جزئی‌تر:


۶۹: آمده است که جواب سلام باید به‌تر از سلامی باشد که به ما داده می‌شود. درنتیجه سلامی که حضرت ابراهیم(ع) به میهمانان(ملائک) می‌دهد مجموع تمام تحیت‌هاست.



۷۰: این که دست ملائک به گوشت نمی‌رسد کنایه از دست نزدن است که می‌تواند به سه منظور باشد:

•شری در میان است.

•اثبات اینکه فرشته‌اند و منزه از خوردن

•نمک‌گیر حضرتِ ابراهیم نشوند تا بتوانند ماموریت عذاب خود را اجرا کنند.



۷۳: استفهام انکاری نشان‌گر لطف و رحمت واسعه‌ی الهی است. ( ماجرای گلستان شدنِ آتش را یادتان هست؟)

پس اگر نعمتی برما نازل شد نه جایِ تعجب که جایِ شکر دارد..



۷۴: بگومگوی حضرت ابراهیم(ع) برسر عذاب نشدن قوم حضرت لوط(ع) نشانه‌ی صبر و تحمل بالای ایشان است در مقابل سرکشی مردم که البته در آیه بعدی یعنی آیه ۷۵ صفات آن حضرت دقیق‌تر عنوان شده‌اند.



• قومِ بعد قومِ حضرتِ لوط است؛ از آیه‌ی ۷۷ تا ۸۳:

قومِ عجیب غریبی بودند؛ از اولین ایمان‌آورند‌گان به شریعت حضرت ابراهیم(ع).

نقلی می‌گوید کم‌کم بخل‌شان کار دست‌شان داد و گناه ملکه‌شان شد. 


۷۷: ادامه‌ی داستان را در آیات ۸۰ به بعد سوره‌ی اعراف و ۵۷ به بعد سوره‌ی حجر بخوانید.



۸۰: آخ از غربتِ اولیای خدا.. هی این آیه را بخوانیم و آرزو کنیم کار به جایی نرسد که روزی ما از ولی‌مان چنین عباراتی بشنویم؛ " لو ان لی بکم قوه او آوی الی رکن شدید" ...



۸۱: بعد از آن عبارتِ دردناک وعده‌ی خداوند را ببینید؛ " الیس الصبح بقریب" 

صبح نزدیک است...



۸۲: مدلِ عذاب‌شان را ببینید.



• قومِ حضرت شعیب(ع) و اهالیِ مدیَن قوم بعدی هستند؛ آیاتِ ۸۴ تا ۹۵:


۸۴: "الی مدین اخاهم شعیبا" خداوند شعیب(ع) را از میان خودشان مبعوث کرد تا ایشان را اندرز بدهد اما جز اندکی ایمان نیاوردند و گفتند می‌خواهیم بر آیین پدران‌مان پای‌بند باشیم و هر کس از آزادی برخوردار است و اگر اصرار بورزی تو را سنگ‌سار خواهیم کرد.

 در نهایت خداوند عذاب‌ش را بر این قوم که باران سیل‌آسا بود نازل کرد.



۸۵:حضرت شعیب(ع) سومین پیام‌بر عرب بودند که میان قوم مدین مبعوث شدند. بیماری کم‌فروشی در بین این قوم بسیار شایع بوده است( یادتان هست که از چیزهایی گفتیم که ما در طب و روان‌شناسی، بیماری حساب‌شن نمی‌کنیم اما بی‌چاره‌مان کرده‌اند و روح‌مان را، خودِ عالی‌مان را مستضعف قرار داده‌اند..؟) که قرآن تعبیر مفسد فی الارض را به ایشان نسبت داده است .

بحث اصلی مسئله‌ی فساد اقتصادی بود که در بین این قوم رواج داشت. اهمیت اقتصاد سالم در تامین صلاح جامعه آن چنان بالا بوده که خداوند آن را در کنار اعتقاد به توحید نشانده و بعد از دعوت به توحید در عبادت سخن از تحقق در مکیال و میزان آورده است و آن را گناهی کبیره خوانده است. – به سوره‌ی مطففین هم سری بزنید. -

این نشان می‌دهد که خیانت در معاملات و عدم رعایت حقوق دیگران در معاملات یک فساد کلی در جامعه ایجاد می‌کند و اساس عدالت اجتماعی را برهم‌می‌زند " ولاتعثوا فی الارض مفسدین"



مختصری از این هفت قوم خواندیم. بیایید کمی در معناهایی تدبر کنیم که مصداق‌شان شده رسولانِ این اقوام:


🔹قوم حضرت نوح(ع)


ماموریت آن حضرت در این جا بازگرداندن مردم به گزاره‌های فطریشان است.

درواقع احیای انسانیت، مشکلی که هنوز جوامع نژادپرست در آن دچار مشکل‌اند.

📍کلیدواژه: بازگشت به گزاره‌های فطری


🔹قوم حضرت هود(ع)


ایشان حاملِ معنای دورشدن از لهو و لعب هستند. این که زندگی ما جدی‌ست و مقصد دارد.

عالمی که ما انسان‌ها جزئی از آن هستیم لهو و لعب ندارد و درنهایتِ نظم و دارای مقصد آفریده شده است؛ پس ما هم به عنوان عضوی از آن دارای مقصد هستیم. ( علتِ غایی را یادتان هست؟ )

📍کلیدواژه:مبارزه با لهو و لعب در زندگی


🔹قوم حضرت صالح(ع)


انسان‌هایی هستند که توانایی‌هایشان را به بازی می‌گیرند. جوامعی که توان‌مندی‌هایشان را با هدف جلو نمی‌برند.

مقصود از کسب علم و پیش رفتن تا مدارج بالا چیست؟ ( به درس خواندنِ خودمان چه قدر فکر کرده‌ایم..؟)

 لهو و لعب در دانش و صناعات که قوم حضرت صالح(ع) به آن دچار بودند. این امر در ظاهر بسیار دل‌فریب است و گریبان‌گیر جوامع نوعا علمی و پیش‌رفته.

📍کلیدواژه: مبارزه با لهو و لعب در توانمندی‌ها


🔹قوم حضرت ابراهیم(ع)


حضرت ابراهیم(ع) امام البرائت بودند و عَلَم توحید یعنی نفیِ شرک را در دست داشتند. ایشان یک تنه جلوی عموی خود ایستادند، یک تنه بت ها را شکستند و یک تنه در آتش انداخته شدند. (یعنی رسما همه‌ی بهانه‌ها را گرفته‌اند ازمان!)

در واقع این رسالت ابراهیم نبی بود که حتی به تنهایی دعوت به یکتاپرستی کند و از آن هم بالاتر "خارِ چشمِ دشمن" باشد.

📍کلیدواژه: برائت از شرک و خارچشم دشمن بودن


🔹قوم حضرت لوط(ع)


در این قوم بحثی که به صورت جدی مطرح است مدیریت امیال است. مردمِ قوم از امیال به عنوان یک تاکتیک برای رسیدن به اهداف اقتصادی و اجتماعی خود استفاده می‌کردند.

این بین رسالت حضرت لوط(ع) خارج کردن تمایلات غریزی و طبیعی و از مدار زندگی است؛ در واقع این که افراد مهارتی در مدیریت امیال به دست بیاورند.

📍کلیدواژه: مدیریت امیال


🔹حضرت شعیب(ع)


جامعه‌ی قوم شعیب به یک پیش‌رفت نسبی اجتماعی، فرهنگی و علمی دست یافته‌اند اما آفت این قوم کم گذاشتن در مناسبات اجتماعی‌شان است. ریشه‌ی اصلی مشکل در این جامعه عدم اعتقاد افراد به "بقیه الله" است؛ چیزی را نزد خدا برای مناسبات اجتماعی‌شان قائل نیستند درنتیجه به راحتی در آن کم می‌گذارند؛ لذا ایرادهای از جنس قوم شعیب گریبان‌گیر جوامع پیش‌رفته و دارای نظام و قدرت است.

📍کلیدواژه: مهم نبودن کسی به جز خودمان.(چه‌قدر برایمان مهم است در باقیِ دنیا چه می‌گذرد..؟)


برسیم به قسمتِ سخت‌ش...

از رسول‌الله پرسیدند چه چیز پیرتان کرد؟

نقلی می‌گوید فرمودند سوره‌ی هود. اگر این نقل را معتبر در نظر بگیریم دو احتمال را مطرح کرده‌اند.


۱. عباراتِ بسیار تندِ سوره. انتهای ماجرای اقوام را ببینید. " الا بُعدا..."

۲. آیه‌‌ی ۱۱۲ این سوره. 


۱۱۲: و استقم " کما امرت" و من تاب معک:

خداوند چه‌گونه استقامتی از ما می‌خواهد؟ استقامت کن، به گونه‌ای که من امر کرده‌ام. و گاهی آن گونه که خداوند امر می‌کند بسیار سخت است.. (ماجرای استقامتِ حضرتِ عباس(ع) را یادتان بیاورید..)


و استقم کما امرت و "من تاب معک":

دیدید چه‌قدر سخت است دیدنِ رنجِ دوست‌داشتنی‌های آدم؟ خیلی سخت‌تر از سختی کشیدنِ خودمان.

خداوند امر به استقامتِ پیام‌بر می‌کند. در چهل حدیث امام خمینی(ره) آمده که پیر شدن‌شان مربوط به عبارتِ بعدی است. استقامت کن؛ و آن‌ها که با تو ایمان آورده‌اند. گفته‌اند مصائبِ اهل‌بیت‌شان پیرشان کرد. چه قومِ ناسپاسی هستیم..

از ما نخواستند جز مودتِ اهل بیت‌شان...

دینِ خدا، چه‌قدر سخت به ما رسیده است...


نقلِ دیگری می‌گوید که جوابِ پیام‌بر به سئوالِ بالا این بوده: سوره‌ی هود و خواهران‌ش من را پیر کردند. و از خواهرانِ سوره‌ی هود به نباء و واقعه و... اشاره کردند. تاملی در این سوره‌ها به‌مان نشان می‌دهد که موضوعِ مشترک بین‌شان قیامت است.

(حضرت امیر(ع) در وصفِ متقین و در خطبه‌ی همام فرموده‌اند: "خوف، مانندِ چوبی که می‌تراشند، آن‌ها را می‌تراشد."

ما چه‌گونه‌ایم..؟ )


از ماجرای بنی‌اسرائیل خواهیم گفت و از حالِ خودمان؛ قومِ رسولِ آخرالزمان...




موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۲۵
فاء

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی