کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

کافه فرزانگان

کاش آن قدری معرفت داشته باشیم که جرئت کنیم بشنویم

بازنشر نوشته‌ها نگارنده را خوش‌حال می‌کند؛ نیازی به اجازه نیست.
فقط اگر جایی نوشتیدشان آدرس بدهید که بروم و بخوانم و ذوق زده بشوم.

بایگانی
سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۸ ق.ظ

پلن B

بسم‌الله...

سلام!

+

معمولِ زندگی افراد این شکلی است:

با کسی آشنا می‌شوند.

می‌روند خواستگاری/ می‌آیند خواستگاری‌شان.

* بله‌برون می‌گیرند.

عقد می‌کنند.

* عروسی می‌گیرند.

می‌روند آتلیه و عکس می‌گیرند.

* آمده و نیامده سر زندگیِ خودشان، می‌روند ماه عسل.

* چند روزی به سفر و گشت و گذارند.

* مهمانی‌های پاگشایشان شروع می‌شود.

* بعد از آن اقوام و دوستان می‌آیند خانه‌ی نویشان.

روال معمولِ زندگی را بعد از چند ماه دورانِ گذار شروع می‌کنند.

 

واقعیت اول این است که وجود این دوران گذار، به افراد کمک می‌کند که با شیب ملایم‌تری از نقشِ دختر/ پسر خانواده به نقش خانم/آقای خانه تغییر وضعیت دهند.

واقعیت دوم این است که حدود هشت ماهی می‌شود که فرآیندهای * قابل اجرا به شکل سابق نیستند. اگر این روزها با یک خانواده‌ی در شرفِ ازدواج ارتباط داشته بوده باشید متوجه شده‌اید که از ابتدای فرآیند و راه دادن خواستگار و خواستگاری رفتن تا خرید جهیزیه دچار تغییرات جدی‌ای شده.

حالا و با توجه به این دو واقعیت، باید فکری برای عروس و دامادهای این دوران کرونازوئیک کرد. 

قدمت فکر کردن من به این موضوع، برمی‌گردد به قدمت حضور کرونا در ایران؛ همان حدود هشت ماه.

چیزهایی که به ذهن‌م رسیده را مرقوم می‌کنم، شاید روزی به درد کسی بخورد.

 

اول برای اطرافیان:

عزیزان‌م، می‌دانم که سال‌ها منتظر عروسیِ دختر/پسر خودتان بوده‌اید. چه بسا این عروس/ داماد، تنها فرزند/ نوه و... شما باشد که برایش آرزوها توی ذهن و دل داشته‌اید. شاید آن دوستِ مثل خواهر/ برادرتان این روزها ازدواج کرده باشد. همانی که شما برای مراسم ازدواج‌ش و هدیه‌ی ازدواج‌ش نقشه‌ها کشیده بودید. اما بیایید این را درک کنیم و بپذیریم که شرایط این روزها به استرس رایج عروس و دامادها اضافه کرده. نگرانی و عذاب وجدانِ بیمار کردنِ دیگران، شدیداً بین زوج‌های جوان رایج شده. روزی که داشتیم تصمیم می‌گرفتیم که مراسم‌مان را برگزار کنیم یا نه، چنان دل‌شوره‌ای افتاده بود به جان‌م که لحظه‌ای هم تردید نکردم در لغو مراسم. آن روزها اوضاع خیلی به‌تر بود البته؛ آمار مرگ و میر روزانه زیر صد نفر بود.

در پرانتز بگویم: من به عنوان یکی از ارکانِ تصمیم‌گیرنده به کارم مطمئن بودم اما می‌دیدم که اطرافیان‌م با دیدن ماشین‌های عروس در خیابان و شنیدن صدای کاروان‌های عروس‌کشان «کاش...» می‌آورند به دل‌شان.

نمی‌دانم در باقیِ ساحت‌های زندگی‌م باید نسبت به «کاش»های بقیه واکنش‌م چه باشد. نکند من کاری کرده باشم که حسرت بسازد برای دیگری...

پذیرش واقعیتِ وضعیت پیش آمده مهم‌ترین نکته است.

 

دوم برای عروس و دامادها:

وضعیت پیش آمده عادی نیست. 

اما راست‌ش را بخواهید چه کسی به ما تضمین داده بود که وضعیت تا ابد عادی خواهد ماند؟

این وضعیتِ جدید امتحان ماست و یک چالش جدید. چه‌قدر می‌توانیم مدیریت‌ش کنیم؟

ما این روزها دو راه کلی داریم:

یک: در این دوران با روش‌های ابداعی که فکر کردن و اجرایشان سخت است فرآیندمان را در هر مرحله‌ای است ادامه داده و جلو ببریم.

دو: فرآیند را به تاخیر بیندازیم تا پس از اتمام این وضع که معلوم نیست دقیقاً چه زمانی است.

این که هر کسی چه راهی را انتخاب می‌کند وابسته به شرایط خودش و خانواده‌اش و اطرافیان‌ش و هزارتا نکته‌ی دیگر است. انتخاب من راه اول بود. برای کسانی که می‌خواهند شبیه من انتخاب کنند، چند نکته دارم:

اول: مسئولیت انتخاب‌تان را بپذیرید. اگر فکر می‌کنید دو سال دیگر قرار است سر دیگران و خودتان غر بزنید به دنبال‌کنندگان راه دوم بپیوندید.

دوم: کاری که چندین سال است همگان کرده‌اند پلنA بوده است. همان روند رایجی که ابتدای متن دیدید. شما باید طرحی نو دراندازید. شروع زندگی‌تان را برای بقیه پررنگ کنید. این پررنگ کردن به معنای گذاشتن nتا پست در روز درباره‌ی مراسمات‌تان نیست. به معنای این است که بعد از گذشت چند سال اقوام و اطرافیان‌تان روند شروع زندگی شما را یادشان باشد. ما برای اقوام یک بسته‌ی مخصوص درست کردیم و در شرایطی که همه دور هم جمع نبودند پخش‌شان کردیم و بازخوردها هم راجع به‌ش مثبت بود.

شما باید یک پلنB احتراع کنید!

سوم: شما دوران گذار را ندارید. در پلنA، شما در اوایل زندگی‌تان می‌روید ماه‌عسل و سفر و مهمانی. الان از این خبرها نیست. یادم می‌آید در هفته‌ی اول شروع زندگی به واسطه‌ی شرایط پیش آمده‌ی بیماری، یک ماهی خانه‌ی پدر و مادرم هم نرفتم. پلنA اوایل زندگی به شما سخت نمی‌گیرد. اما اگر زندگی را شروع کنید و در این شرایط برنامه‌ی جدیدی نداشته باشید قطعاً به مشکل می‌خورید. بسته به شرایط خودم برای عروس‌های آینده ( :) ) چند پیش‌نهاد کوچک دارم:

1. شما ناگهانی وارد زندگی خواهید شد. کارهای خانه را اندکی تمرین کنید ولی نگران نباشید. برای آزمون و خطا وقت هست و می‌توان دستور پخت غذاها را از عمو گوگل هم پرسید.

2. یک مشغولیت هنری برای خودتان بسازید. به شدت در این روزها لذت‌بخش است. سایت هنری هم می‌تواند به شما کمک کند.

3. برای خود تفریحات و برنامه‌ی مستقل داشته باشید. هم‌سرِ شما بیش‌تر زمان مفید روزش را به اقتضای وظیفه‌اش کار خواهد کرد و اگر در آن زمان شما برنامه‌ی دقیقی برای خودتان نداشته باشید به شدت احساس سیب‌زمینی بودن می‌کنید.

4. کتاب خواندن و فیلم‌دیدن‌تان را متوقف نکنید. قرار نیست همه چیز به ناگاه کن‌فیکون شود! مخصوصاً در این اوضاع.

5. با دیگران معاشرت کنید و کار مشترک انجام دهید. از بقیه کمک بگیرید. نمی‌توانید مهمانی بروید و مهمانی بدهید ولی می‌توانید یک برش کوچک کیک را زیبا بسته‌بندی کنید و برسانید به دوستان‌تان که! با قطع ارتباطات‌تان ناگهان خودتان را تنها نکنید.

6. اگر از سر و کله زدن با معماها لذت می‌برید، نگاه کردن به این روزها به عنوان یک چالش می‌تواند به شما شدیداً کمک کند. خمودگی و منتظر نشستن برای رسیدنِ روزهای عادی تغییری به وجود نخواهد آورد.

7. فعالیت‌های درون خانه‌ای برای خودتان تعریف کنید. اگر روزه‌ی قضا دارید، این روزها به‌ترین وقت برای ادا کردن‌شان است. روزهای کوتاه و بیرون نرفتن و گرم نبودن هوا و...! چند هیچ جلویید!

 

این وضعیت امتحان ماست رفقا.

اگر چند ده سال بعد ازمان بپرسند در یکی از منحصربه‌فردترین برهه‌های زندگی‌مان چه کردیم، کاش جوابی داشته باشیم که حداقل خودمان را راضی کند. خلاق باشید!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۱۳
فاء

نظرات  (۳)

سلام

پیشنهادات فک کنم به درد همه میخوره 

شاید عروسا بیشتر

راستشو بگم خیلی از این ایده ها رو خودمم داشاتم ولی این جور شسته و رفته گفتن و نوشتن و فکر کردنت خیلی خوب بود.

التماس دعا😘😘

پاسخ:
سلام بر استاد سمانه :)
چه خوب‌ه که شما هنوز من رو می‌خونی این‌جا :)
من دیدم این بود که علاوه بر اون‌هایی که این دوران عزادار شدن و سوگ تجربه کردن که فرصت ابرازش براشون به وجود نیومد و بعد از کرونا باید منتظر پیامدهاش باشیم، عروس و دامادها هم در جایگاه خودشون دارن سوگ آرزوها و مراسم‌شون رو تجربه می‌کنن که اگه به‌شون فکر نکنیم و یه کاری نکینم این‌ها هم یه مسئله می‌شن بعدها...


ممنونم که پست گذاشتی... خسته شده بودم انقدر رفرش میکردم و هیچی نبود!

پاسخ:
آخ جون آخ جون!
شما هم می‌خونی😁

درگیر بودم یه کمی این مدت ولی روی دور افتادیم دیگه😁

خدا رو شکر:)

همیشه رو دور خوب باشی..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی